دعای بازگشت معشوق

گزارش
پرسش

دلیل گزارش را بنویسید

گزارش
انصراف

باسلام و تشکر از شما و مطالبی که قرار دادید.
نمی دونم مشکل و رابطه من با همسرم مثل مشکل افراد دیگه اینجا و یک رابطه باشه یا نه؟ و نمی دونم در اینجا می تونم توضیح بدهم یا خیر؟ اما سعی میکنم از ابتدا و کوتاه خدمت شما عرض کنم:
….. سالها پیش من۳۱ساله با خانومی۲۸ساله آشنا شدم که ۱۳سال شوهر معتاد و بی فهم و درکی که درواقع پسرخاله خودش بود از ۱۶سالگی و با اختلاف ۱۳سال سن از آقا و ظاهراً به گفته خانواده با سطح و اعتقادات پایین کلی و همین طوری در سن کم ازدواج کرده بودن، و بعد از دوماه منجرب به حاملگی یک پسر بود.
بعد از طلاق ایشون و ارتباط با بنده خب من پدرانه و برادرانه و دوستانه قصد حمایت و مراقبت و کمک و راهنمایی ایشون داشتم ولاغیر، با بیشتر شدن رابطه و ابراز صمیمیت و علاقه زیاد ایشان نسبت به من و شخصیت و نگرش و توجه هاتم این رابطه جدی تر شد و بامیل شدید ایشان خلاصه منجرب ازدواج با من شد.
در ابتدا ما راجب پسر ۱۲/۱۳ ساله ایشان و محل زندگی و امکانات بنده و غیره ظاهراً به تفاهم کامل رسیدیم، اما با درک و مهربانی و اعتمادی که بنده نشان دادم و اجازه رفت آمد به شهرشان و گرفتن حضانت فرزند و استقلال و شخصیت و تکیه گاهی که پیدا کرده بودند، حتی ورود پسر به زندگی نو زناشویی ما، و عدم سازش و بهانه ها نسبت به تربیت گذشته و محیط و غیره تا بازگشت پسر سمت پدر و بستگان شد.
جدای از این با اشتباهی که راجب ارتباط صمیمی و از نو با خانواده شون دادم باوجود اینکه ایشان از همه زده شده بودن و میگفتن خانواده منو فقط برای کارکردن و مراقبت بچه ها شون و اینا می خواهن و از اول کسی حواسش به منو زندگی گذشته و احوالاتم نبود هرچند که خودشون مقصر صددرصد بودن اما باز من متاسفانه این ارتباط جوش دادم و هربار ایشان دلتنگ می شدن و قصد سفر می کردن و به بهانه پسرشون و کارهای خانواده و بچه داری و آشپزی و نظافت برای پدرمادر و… یا چندین مرتبه اول ناگزیر هزینه می کردم و همراه میشدم و از همه چیز می گذشتم یا اواخر از چند هفته تا چند ماه بنده رو تنها می گذاشتم و شاید می شد که بنده آخر نفر باشم و حال و احوال درستی اون هم از طرف خودم داشته باشیم و خلاصه و رفته رفته این اشتباهات و مهربانی و آزادی و اعتماد بنده به ایشان باعث دورتر و جداتر شدن پنهان ما از همدیگر شد.
چند ماه قبل و به واسطه مشکلات اقتصادی و مالی جامعه و عدم امکان تامین مسکن و درگیری های شغلی، ایشان دوباره قصد سفر کردن و از قبل هی میگفتند، خلاصه شاید تا نزدیک به یکماه اول خیلی مشکل خاصی نبود و طبق معمول تحمل و صبر من و هربار جلو رفتن و پاپیش گذاشتن و گپ و گفتی، ولی بعد از خبر و زنگ خانواده و تعریف همه ی مسائل و مشکلات بین ما برای همه کس و دخالت دیگرانی که حالا صاحب و خانواده شده بودن شروع شد.
بعد از ماجرای شیوع بیماری اخیر و به واسطه متاسفانه رعایت بنده و نهایت سفر رفتنم در اردیبهشت ماه، با کلی احترام همیشگی و هدیه و گل؛ و حرف و صحبت بی فایده نه تنها خودش حاضر نشد بلکه با سنگ اندازی دیگران مواجه شدم و پیغام و پسغام و تهدید و ناسزا همه بود و بنده مدیریت کردم تا کار بالا نگیرد.
شروط جدید ایشان که خانه و زندگی شیراز باشد و نزدیک خانواده، با کمک دوستان و پذیرش فشار و بار همیشگی مشکلات به روی دوش فقط من، انجام دادم اما در آخر خانم که انگار راه پس و پیش نداشتند و بنده اثبات کرده بودم که صد قدم جلو آمدم و همه حرف های ایشان رد شد و حتی اعتراف خانواده نافهم ایشان که از عجایب هست، حاضر به حتی دیدن و ملاقات با بنده از ابتدا حتی یکساعت و یک روز نشدن و جدای از گذشت بنده و پادرمیانی همگان از سمت من و ظاهراً بعضی از بستگان ایشان؛ نهایتا کار به هیچ نرسید و حتی برای خداحافظی قبول نکردن چند دقیقه ای… و گل و شیرینی که در آخر بردم نپذیرفتن و بنده به اصرار جا گذاشتم در خانه اجاره ای برادرشون و این جدایی کامل شد، بماند که وسوسه و دسیسه های اطرافیان و دعا و سحر حتما وجود دارد(البته بعضی ها هم میگن وجود نداره)، و بافهم و اراده ضعیف ایشان اجازه به ورود هرناکسی حتی به حریم شخصی ما شد و آنچه دیگران هم خیال نمی کردند اتفاق افتاد و دشمن شاد شدیم
دستکم از ایشان و خواست واقعی خودشان خبر خواصی نیست و نمیدانم، اما بنده در بلاتکلیفی و حیرت و آسیب از آخرین و نزدیکترین کس زندگیم که پذیرفتم در کنارم باشد و قول و قرارهای پوچی که داده بود، به سر می برم و نمیدانم به کجا روم و چه کار…؟؟!
بسیار عذر می خواهم بابت طولانی شدن حقیقت ماجرا و توضیحاتی که لازم دانستم.
و ممنون و متشکر از وقت و توجه و کمک شما.

0
ازدواج abrang 3 سال 0 پاسخ ها 150 مشاهده 0

ارسال یک پاسخ

جمع 4 بعلاوه 4 چند است ؟ ( 8 )

درباره abrang