ثبت نام کنید

ورود

رمز خود را فراموش کرده اید ؟

Lost your password? Please enter your email address. You will receive a link and will create a new password via email.

افزودن پرسش

ورود

ثبت نام کنید

ناامید هستم و افکار خودکشی دارم

گزارش
پرسش

دلیل گزارش را بنویسید

گزارش
انصراف

سلام. دختری ۲۵ساله و مجرد هستم. با سختی‌های فراوان که یکی از آن ها اعتیاد پدرم بود، توانستم درس بخوانم، اما بخاطر شرایط بد خانوادگی، خواستگاری نداشتم و از طرف دیگر دچار بیماری هستم که نمی‌توانم باردار شوم. تنها دلخوشی‌ام کتاب خواندن است. به‌شدت به مطالعه کتاب علاقه دارم، به ویژه در حوزه داستان. احساس افسردگی و ناامیدی شدیدی دارم. به هیچ‌وجه به خدا اعتقادی ندارم. چند بار فکر خودکشی به سرم زده است اما منصرف شده‌ام. نمی‌توانم از این حال خراب جدا شوم. هیچ آینده روشنی را نیز نمی‌توانم برای خودم تصورکنم.

حل شده 0
اختلالات روانی نرگس 7 سال 1 پاسخ 2052 مشاهده 0

پاسخ ( ۱ )

  1. دلیل گزارش را بنویسید

    گزارش
    انصراف

    شما در سوالتان به این مسئله اشاره داشتید که در طی زندگی سختی های حائز اهمیتی را پشت سر گذاشته‌اید؛ مانند اعتیاد پدر، بیماری ای که امکان بارداری را از شما سلب کرده است و طبیعتا قادر است بر روی ازدواج شما تاثیر منفی بگذارد و همین طور شرایط سختی که برای درس خواندنتان وجود داشته است. شما اظهار کردید که این عوامل باعث شده است، احساس افسردگی داشته و امیدواری چندانی نسبت به آینده نداشته باشید. حتی ناامیدی شما در حدی بوده که افکار خودکشی نیز به سراغ شما آمده است. در اینجا من توصیه هایم را به شما در قالب چهار بخش خلاصه می کنم.
    قسمت اول این است که ما وقتی با مشکلات زندگی روبرو می شویم، چگونه به مسائل پیش رو نگاه کنیم. ما می‌توانیم به فرد بگوییم اشکالی ندارد، اعتیاد پدر مهم نیست، بیماری‌تان اصلا اهمیتی ندارد؛ یا برعکس نگاهی داشته باشیم که این جنبه های منفی را خیلی بزرگ کنیم و فقط مشکلات و سختی‌ها را ببینیم، مثلا مدام بگوییم که امکان ازدواج و بارداری را ندارید، هیچ وقت مزه مادری را نخواهید چشید، باید حال بسیار بدی داشته باشید، قطعا باید افسردگی بگیرید و ناامید باشید.
    این در واقع نگاهی است که باعث می شود که فقط مثبت‌ها را و یا فقط منفی‌ها را ببینیم. در این نوع نگاه ما از واقعیت فاصله می‌گیریم. واقعیت در مورد شما این هست که شما یک سری داشته‌ها دارید و یک سری نداشته ها.
    واقعیت این است که شما از یک طرف یک سری مشکلات مهم در زندگی داشته اید و از طرف دیگر شما یک سری امکانات و توانمندی هایی دارید که می توانید به آنها نیز توجه کنید و امید را دومرتبه در زندگی پیدا کنید. هر چه قدر ما افکار خودمان را با واقعیت انطباق دهیم و نزدیک کنیم، طبیعتا می‌توانیم پازل زندگی‌مان را براساس معنای بهتری بچینیم و در نتیجه در زندگی‌مان مفید باشیم و احساس رضایت داشته باشیم. اگر از شما پرسیده شود، طبیعتا شما نیز داشته‌هایی در زندگی دارید. همین که در سن ۲۵ سالگی هستید، می تواند به شما کمک کند که در برخی زمینه ها موفق شوید. می توانید شغل داشته باشید، درآمد داشته باشید، ازدواج کنید (لبته با شرایط خاص)، حتی می توانید مادر شوید ولی شاید بدون بارداری. شما در سنی هستید که می‌توانید تا حدود زیادی زندگی خود را شکل دهید. این ها همه داشته‌های شما است.
    بنابراین نکته اول این است که همزمان سعی کنید هم به داشته‌هایتان فکر کنید و هم به نداشته هایتان. اجازه ندهید نداشته های زندگی‌تان غالب شود و توانمندی ها، استعدادها و امکاناتی را که بالقوه است، مخفی نماید.
    توصیه دوم این است که در این شرایط وقتی که به مسائلی فکر می کنید که در زندگی از دست داده‌اید، دقت کنید که چه حسی نسبت به خودتان پیدا می‌کنید. وقتی یک فرد متوجه می‌شود که امکان بارداری ندارد یا وقتی یک آقایی متوجه می شود که هیچ وقت نمی تواند صاحب یک فرزند شود باید دقت کند، که چه حسی نسبت به خودش پیدا می کند. اگر یک فرد با شنیدن این مشکلات و باخبر شدن از آن‌ها نوعی حس تنفر نسبت به خود پیدا کند و به نوعی از خودش بدش بیاید، ممکن است به سمت افکاری برود که ناخودآگاه او را به سمت خودکشی خواهد کشاند. وقتی یک فرد حسش نسبت به خودش بد می‌شود، ممکن است به این سمت برود که انگار می خواهد خودش را مجازات کند و یا تنبیه کند. سعی می کند فقط به جنبه های منفی زندگی نگاه کند و با سرزنش ها و بدگویی‌هایی که مدام او را بدحالتر خواهد کرد، خودش را به سمت ناامیدی و خودکشی که بزرگترین مجازات برای فرد است، پیش ببرد.
    من حدس می زنم که شما حس خوبی نسبت به خود نداشته باشید.اما شما می‌بایست به این مسئله توجه داشته باشید که بخشی از شکل گیری این مشکلات اصلا در اختیار شما نبوده است و شما هیچ گونه سهم ارادی در ایجاد شدن آن نداشته اید؛ مانند اعتیاد پدر، مشکلات خانوادگی و بیماری‌تان. بنابراین نباید حس بدی داشته باشید. شما باید به خودتان حق بدهید که اگر این مسائل برایتان پیش آمده است، تقصیر شما نبوده است. پس به جای اینکه خودتان را سرزنش کنید، به خودتان امید دهید و به این بیاندیشید که چه چیزهایی در اختیار شما است. در مورد مسائل ارادی بیشتر فکر کنید؛ در واقع در حوزه‌هایی که می‌توانید پیشرفت کنید و در مورد موفقیت هایی که به دست می‌آورید، به خودتان اعتماد به نفس دهید تا بتوانید آن امید لازم را در زندگی پیدا کنید. پس دومین توصیه ما این است که مراقب حسی که به خودتان می دهید، باشید.
    سومین نکته این است که وقتی شرایط زندگی برای ما سخت و دشوار می شود، یکی از نکته های مهم این است که ما چه معنایی به زندگی‌مان می دهیم. به طور کلی چگونه می خواهیم زندگی را تفسیر کنیم. شما ابراز کردید که هیچ گونه اعتقادی به خدا ندارید و از طرف دیگر افکار خودکشی نیز به سراغتان می آید. یعنی یک نوع بی‌معنایی را در زندگی برای خود ساخته اید. یکی از روانشناسان معروف به نام ویکتور فرانکل در برهه‌ای از زمان، شرایط بسیار سختی را تجربه می‌کرد.
    ایشان در این شرایط به این نتیجه رسید که افراد در چنین مواقعی می توانند واکنش های متفاوتی داشته باشند. وقتی فرد در زندان نازی ها گرفتار شده بود، می دید که برخی به سمت خودکشی می‌روند، برخی افسردگی می‌گیرند، برخی با بقیه بسیار درگیر می‌شوند و برخی نیز نه . سعی می کنند به سمت فکر کردن، ایده پردازی و حتی نوشتن کتاب روی بیاورند. به نوعی این روانشناس و نویسنده به این نتیجه رسید که روحیه افراد در شرایط سخت، به معنایی بر می‌گردد که افراد به زندگی خودشان می دهند. وی کتابی را به نام «انسان در جست و جوی معنا» به رشته تحریر در آورد. به شما پیشنهاد می‌کنم که دقت کنید و ببینید چه معنایی را برای زندگی تان پیدا کرده‌اید. اگر تفسیر و معنایی در زندگی‌تان بیابید، قطعا امیدواری‌تان در زندگی به واقعیت نزدیکتر می‌شود و می توانید احساستان را نسبت به خودتان بهتر کنید. پیشنهاد می‌کنم این کتاب را اگر برایتان مقدوراست، بخوانید.
    چهارمین توصیه من نیز این است که اگر در شرایطی قرار دارید که احساس می‌کنید که افکار منفی و روحیه افسرده شما را دارد از پای در می‌آورد یا به نوعی خیلی شرایط را برایتان سخت کرده است، قطعا استفاده از داروهای ضد افسردگی به شما کمک بسزایی می‌کند. حتما در کنار مداخلات روان‌درمانی و مراجعه به مشاورکه می تواند به شما امید جدیدی بدهد و نگاهی دوباره به زندگی ببخشد، به همکاران روانپزشک نیز مراجعه کنید تا با توجه به تشخیصی که داده خواهد شد، داروهای ضد افسردگی هم تجویز شود و این داروها به شما کمک کند تا انرژی مضاعفی پیدا کنید و توان کمک کردن به خودتان را دومرتبه به دست بیاورید. امیدوارم که روز به روز روحیه تان بهتر شود و به آن زندگی ای که حقتان است و لیاقتش را دارید، برگردید.

    سامانه پرسش و پاسخ روان شناسی نجوای مشاور
    منبع:سپیده دانایی – دکترحنیف صادقی

    بهترین پاسخ

ارسال یک پاسخ

جمع 4 بعلاوه 4 چند است ؟ ( 8 )

درباره نرگس